یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 3 خرداد 1393برچسب:فَخرِ رازی, :: :: نويسنده : علی

فَخرِ رازی. محمد بن عمر بن حسین بن علی طبرستانی. مولد وی به ری بود و در هرات مدفون گردید. لقبش فخرالدین و منسوب به خاندان قریش است. کنیتش ابوعبدالله و مشهور به امام رازی و امام فخرالدین و فخر رازی است. وی از فُحولِ حکما و علمای شافعی است و جامع علوم عقلی و نقلی بوده و در تاریخ و کلام و فقه و اصول و تفسیر و حکمت و علوم ادبیه و فنون ریاضیه وحید عصر خود بود.
تاریخ تولد او به سال ٥٤٤ ه.ق. است و در سال ٦٠٦ ه.ق. درگذشته است. کتابهای او در زمان خود وی مورد اقبال مردم واقع شد و به صورت کتاب درسی درآمد. فارسی را نیکو میـنوشت و تفسیر قرآنش بر این سخن دلیل است.
شاه محمد قزوینی آرد : امام را در هر علم تصنیفی معتبر و مشهور است و این شعر از اوست :

ای دل ز غبار جهل اگر پاک شوی
تو روح مجرّدی بر افلاک شوی

عرش است نشیمن تو شرمت ناید
کآیی و مقیمِ توده ای خاک شوی ؟

در حوزۀ درس امام رازی بیش از دوهزار تن دانشمند برای استفاده می نشستند. حتی در موقع سواری نیز قریب ٣٠٠ تن از فقها و شاگردان برای استفاده در رکابش میرفتند و با اینهمه بسا بودی که در اثر ژرف بینی و تعمّق در جرح و تعدیل اقوال حکمای یونان برخی شبهات در مطالب عقلی و دینی ابراز میداشت و افکار و اذهان مستمعان را به تشویش و اضطراب میـانداخت و چه بسا که از حل آن خودداری میکرد.
امام با اسماعیلیان مخالف بود و از آنها به صراحت بد میگفت و از فدائیان آنها که در همه جا برای کشتن دشمنان خود آماده بودند بیم نداشت. مطابق روایتی که در صحّت آن تردید رواست، روزی یکی از شاگردان وی که از فدائیان اسماعیلی بود و امام نمیدانست به امام گفت : مطلبی محرمانه دارم، و برای بازگفتن آن به کتابخانۀ خصوصی امام فخررازی رفت و در آنجا امام را زمین زد و کاردی تیز از میان کتاب خود بدرآورد و بر گلوی امام نهاد، و چون امام بر سر منبر گفته بود که ملاحده برهان قاطعی بر حقانیت خود ندارند فدائی به وی گفت : این برهان بُرندۀ ماست، و سپس از قول حسن صبّاح به وی گفت که برهان دوم ما هم این کیسۀ زر سرخ نیشابوری است که هرساله از وکیل ما در ری موسوم به ابوالفضل نیاتی دریافت خواهی داشت، و اگر باردیگر زبان درازی نمایی برهان نخستین (کارد) را خواهی یافت. امام بنابر همان روایت برهان دوم یعنی هر سال یک کیسه زر را پذیرفت و قول داد که مادام العمر نسبت به سیدنا (حسن صباح) حق شناس باشد.
در اواخر زندگی، امام فخر به خوارزم رفت و به جهت پاره ای اختلاف نظرها درمسائل دینی محکوم به اخراج از بلد گردید و از خوارزم به ماوراءالنهر و سپس به زادگاه خود تبعید گردید و در آنجا دو دختر پزشک ثروتمندی را به عقد دو پسر خود درآورد و چون پزشک مزبور چندی بعد درگذشت ثروت وی در دست امام افتاد و به خوارزم سفر کرد و مورد عنایت خوارزمشاه واقع گردید. در هرات توطن گزید و تا پایان عمر به وعظ و مطالعه و تصنیف اشتغال ورزید.
نمونه هایی دیگر از اشعار فارسی او در اینجا نقل میشود :

کُنهِ خردم درخور اثبات تو نیست
وآرامش جان جز به مناجات تو نیست

من ذات تو را به واجبی کی دانم ؟
دانندۀ ذات تو به جز ذاتِ تو نیست

و رباعی دیگر :

هر جا که ز مهرت اثری افتاده ست
سودازده ای بر گذری افتاده ست

در وصل تو کی توان رسیدن کآنجا
هر جا که نهی پای سری افتاده ست

درگذشت او روزشنبه عید فطر سال ٦٠٦ ه.ق. بوده، و به نوشتۀ بعضی نظر به احترامی که از طرف دولت وقت دربارۀ وی میـشده در دل فرقۀ کرامیه حسدی به وجود آمده و وی را مسموم کردند.
آثار فخر رازی در علوم نقلی و عقلی بسیار و اهمّ آنها از این قرار است
١ - الاربعین فی اصول الدین، که شامل چهل مسأله از مسائل کلامی بوده و برای پسرش محمد تألیف شده است.
٢ - اساس التقدیس، که برای سیف الدین ملک عادل در کلام نگاشته شده و در قاهره به چاپ رسیده است.
٣ - اسرارالتنزیل و انوارالتأویل، که امام میخواسته است آن را در چهار قسمت در اصول، فروع، اخلاق، مناجات و دعوات تألیف کند. امام پس از اتمام قسمت اول درگذشته است.
٤ - اسرارالنجوم، که به نقل حاجی خلیفه، ذهبی آن را به امام نسبت داده است.
٥ - الانارات فی شرح الاشارات، در این کتاب فخر رازی اشارات ابن سینا را به طرز «قالَ ... أَقولُ ...» شرح کرده و اعتراض و انتقاد بسیار بر «بوعلی» وارد آورده و خلاصه ای از همین شرح را خود به نام لباب الاشارات تدوین نموده است.
٦ - البیان و البرهان فی ردّ علی اهل الزّیغ و الطّغیان.
٧ - تحصیل الحق، که رساله ای است در کلام.
٨ - تعجیز الفلاسفه.
٩ - تفسیر کبیر، موسوم به مفاتیح الغیب، که بارها در مصر و استانبول چاپ شده و به قول ابن خلّکان حاوی تمام مطالب غریبه میباشد، لیکن خود امام موفق به اتمام آن نشده است و شیخ نجم الدین احمد بن محمد قمولی تتمه ای بر آن نگاشته است، و عمر او نیز وفا نکرده و اتمام آن به دست قاضی القضاة احمد بن خلیل خویی انجام یافته است.
١٠ - تهذیب الدّلائل و عیون المسائل.
١١ - زبدة العالم فی الکلام.
١٢ - السر المکتوم فی مخاطبة الشّمس و القمر و النّجوم. حاجی خلیفه در صحت نسبت این تألیف تردید کرده و گوید : در کتابی دیدم که این اثر از ابوالحسن علی بن احمد مغربی است.
١٣ - شرح السّقط الزّند.
١٤ - شرح قانون ابن سینا.
١٥ - شرح مفصل زمخشری.
١٦ - شرح نهج البلاغه.
١٧ - الطّریقة فی الخلاف و الجدل.
١٨ - عصمةُ الانبیاء.
١٩ - الفراسة، که ملخّص کتاب ارسطو است و پاره ای مطالب مهمّ بدان افزوده شده است.
٢٠ - فضائلُ الصّحابة.
٢١ - القضاء و القدر.
٢٢ - اللّطائف الغیاثیّة.
٢٣ - اللّوامع البیّنات فی شرح اسماء الله و صفاته، این کتاب در قاهره چاپ شده است.
٢٤ - المباحث العمادیة فی مطالب المعادیة.
٢٥ - المباحث المشرقیة، کتابی است بزرگ در علوم الهی و طبیعی، و تمامی آراء حکما و نتایج اقوال ایشان را با جوابهای آنها حاوی بوده و بعض مطالب آن به قول صاحب کشف الظنون مخالف شریعت بوده است.
٢٦ - محصل افکار المتقدّمین و المتأخّرین من الحکماء و المتکلّمین، این کتاب در قاهره به همراه تلخیص المحصّل خواجه نصیر طوسی چاپ شده است.
٢٧ - المسائل الخمسون، در اصول کلام.
٢٨ - المطالب العالیة فی الکلام.
٢٩ - المعالم فی اصول الفقه.
٣٠ - الملخص، در منطق وحکمت.
٣١ - مناقب الامام الشافعی.
٣٢ - نهایةُ الایجاز، در علم بیان، که در قاهره چاپ شده است.
٣٣ - نهایة العقول فی الکلام فی درایة اصول، که رساله ای است در اصول دین.